10 عامل عمده گمراهی ما
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش ، مایه تکامل است زیرا...
حضرت آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سوالی در رابطه با عوامل گمراهی و ضلالت انسان گفته اند:
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختى و بدفرجامى گروهى از انسان ها مى شوند که با حریت و آزادى، زمام زندگى خود را به دست آنها مى سپارند ، ولى همین عوامل براى افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استوارى مبانى دینى و اخلاقى مى گردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات ذیل، پیروى از شیطان را مایه گمراهى مى داند : (كُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ )[1] این مسأله حتمى است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وى او را گمراه مى سازد و به عذاب دوزخ رهبرى مى کند.
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت: ...لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا ، وَلأُضِلَّنَّهُمْ ...)[2] ... از میان بندگانت نصیبى معیّن [براى خود] برخواهم گرفت، و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، ....
در آیه دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش مى دهد و مى فرماید: وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛ [3] و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد آیا تعقّل نمىكردید؟
2. هوى و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقاى زندگى انسان است و اگر از زندگى انسان حذف گردند، انسان نابود مى شود، ولى در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود مى گردد، قرآن در این مورد مى فرماید:
وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ ....[4] «و زنهار از هوس پیروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند ...»
از نظر قرآن گروهى که زمام زندگى خود را به دست نفس و خواسته هاى تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوى و هوس هستند که آن را معبود خود قرار داده اند چنان که مى فرماید: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ....[5] «پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده »
اگر از اکثریت مردم روى زمین پیروى کنى، تو را از خدا باز مى دارند زیرا از گمان و تخمین پیروى مى کنند. از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است
در حقیقت هوى و هوس همان غرایز و احساسات حیوانى است که براى آن حد و مرزى نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندى گردند، نه تنها هوى و هوس نیست، بلکه مایه بقاى زندگى است.
3. دوست ناباب
دوست یابى و زندگى با هم نوع و هم سال و هم فکر، براى انسان یک امر فطرى است وجلوگیرى از امر غریزى مانند شنا بر خلاف مسیر آب است که قهراً نتیجه اى جز شکست ندارد، ولى در عین حال هر فردى، شایسته دوستى نیست فردى که دوستى او مایه رها کردن قیود شرعى و اخلاقى در زندگى باشد، مایه بدبختى انسان مى شود، قرآن درباره این نوع از دوستان چنین مى فرماید:
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ ، سَبِیلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ، لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ؛ [6]
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگوید: «اى كاش با پیامبر راهى برمىگرفتم.»
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
او [بود كه] مرا به گمراهى كشانید پس از آنكه قرآن به من رسیده بود.» و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
در تاریخ بشریت، داستان هاى فراوانى درباره دوست و «یار» بد وجود دارد که از نقل آنها خوددارى مى کنیم، زیرا همه مى دانیم که بارها یک معاشرت کوتاه با یک فرد ناباب مایه از هم پاشیدگى شیرازه زندگى خانواده اى شده است.
4. پیروى نسنجیده از سران
قرآن یکى از عوامل ضلالت را پیروى از رۆسا و سران عشایر و قبایل وغیره مى داند آنجا که از زبان گمراهان از این طریق، در روز قیامت چنین نقل مى کند:
یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ؛ [7]
روزى كه چهرههایشان را در آتش زیر و رو مىكنند، مىگویند: «اى كاش ما خدا را فرمان مىبردیم و پیامبر را اطاعت مىكردیم.»
و مىگویند: «پروردگارا، ما رۆسا و بزرگتران خویش را اطاعت كردیم و ما را از راه به در كردند.»
در آیه دیگرى نیز به این عامل اشاره مى کند ومى فرماید: ...كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـۆُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ ...)[8]
... هر بار كه امّتى [در آتش] درآید، همكیشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پیوندند [آن گاه] پیروانشان درباره پیشوایانشان مىگویند: «پروردگارا، اینان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده....»
در این آیه از سرانى که مایه گمراهى آنان مى شوند، با لفظ «أُولاهُم» که به معنى پیشینیان است، تعبیر آورده است.
5. پیروى نسنجیده از پدران
در حالى که پدران و نیاکان در اسلام از احترام خاصی برخوردارند ولى علاقه درونى نباید سبب شود که انسان دستگاه تفکر خود را تعطیل سازد، و خود را دربست در اختیار آنان بگذارد و لذا قرآن، آنجا که دستور احترام به آنان را مى دهد، یادآور مى شود که اگر پدر و مادر فرزند را به شرک دعوت کنند، نباید از آنان پیروى کند آنجا که مى فرماید: وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا ...[9] واگر تو را وادارند تا در باره چیزى كه تو را بدان دانشى نیست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر ...»
قرآن در آیاتى پیروى نسنجیده از «والدین» را مایه گمراهى مى داند و در این مورد از زبان گمراهان چنین نقل مى کند:
... إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
... «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافتهایم.»
و اینگونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکنندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم.»
قرآن در انتقاد از این نوع «تعصب»مى فرماید: ..أَوَلَوْ كَانَ آبَاۆُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ : [10] ... آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ، ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است.
6. گروهى از جن و انس
قرآن گروهى از جن و انس را مایه گمراهى معرفى مى کند، آنجا که مى فرماید:
وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا...[11]
و كسانى كه كفر ورزیدند گفتند پروردگارا آن دو [گمراهگرى] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زیر قدمهایمان بگذاریم ،....
احتمال دارد این گروه همان شیاطین و بزرگان و سران و یا دوستان ناباب باشند که مایه گمراهى انسان ها شده اند، در این صورت این نوع پیروى، همان تعصب کورکورانه است که قرآن درباره آن نیز سخن گفته است و به همین خاطر اطاعت از والدین را در حدودى لازم دانسته که فرمان به گناه ندهند.[12]
7. مجرمان و گناهکاران
یکى دیگر از عوامل گمراهى، پیروى از مجرمان است، قرآن از زبان گناهکاران در روز قیامت چنین نقل مى کند: وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ؛ [13] و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند.
البته ممکن است این گروه را همان سران قبایل و بزرگان عشیره و یا رفیق و دوست ناباب و یا شخص و گروه دیگرى تشکیل بدهند که در اقسام قبلى از آنها نامبرده شد و همگى انسان را به گمراهى مى کشند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است
8. بت ها
بت ها نیز یکى دیگر از عوامل گمراهى است آنجا که مى فرماید: رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ ...[14] ؛ پروردگارا آنها بسیارى از مردم را گمراه كردند ...
9. احساس بى نیازى
در حالى که مال و ثروت مى تواند سعادت آفرین باشد، امّا احساس بى نیازى از خدا، مایه گمراهى مى گردد، در این مورد قرآن مى فرماید: ...
وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ؛ [15] ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] یاد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده بودند.»
در آیه دیگر این حقیقت به صورت دیگر بیان شده است آنجا که مى فرماید: .كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنى ؛ [16] حقا كه انسان سركشى مىكند؛ همین كه خود را بىنیاز پندارد .
10. پیروى از اکثریت ناآگاه
قرآن پیروى از اکثریت ناآگاه را مایه گمراهى مى شمارد آنجا که مى فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ؛و اگر از بیشتر كسانى كه در [این سر]زمین مىباشند پیروى كنى تو را از راه خدا گمراه مىكنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمىكنند و جز به حدس و تخمین نمىپردازند .[17]
از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است.
البته در کنار این عوامل دهگانه گمراهى که به صورت کلى در قرآن مطرح شده اند، در قرآن، به عامل هاى جزئى گمراهى نیز اشاره شده است که فعلاً براى ما مطرح نیست، به عنوان مثال ، قرآن، «سامرى» را مایه گمراهى قوم بنى اسرائیل معرفى مى کند و مى فرماید: (وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ )[18] و سامرى آنها را گمراه ساخت .
پی نوشت ها:
[1] . حج/4.
[2] . نساء/118 ـ 119.
[3] . یس/62.
[4] . ص/26.
[5] . جاثیه/23.
[6] . فرقان/27 ـ 29.
[7] . احزاب/66 ـ 67.
[8] . اعراف/38.
[9] . لقمان/15.
[10] . مائده/104.
[11] . فصلت/29.
[12] . (وَإِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم فَلا تُطِعْهُما)(لقمان/15):«اگر پدر و مادر کوشیدند که ندانسته بر من شرک ورزى، از آنان اطاعت منما».
[13] . شعراء/99.
[14] . ابراهیم/36.
[15] . فرقان/18.
[16] . علق/6 ـ 7.
[17] . انعام/116.
[18]. طه/85.
10 عامل عمده گمراهی ما
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش ، مایه تکامل است زیرا...
حضرت آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سوالی در رابطه با عوامل گمراهی و ضلالت انسان گفته اند:
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختى و بدفرجامى گروهى از انسان ها مى شوند که با حریت و آزادى، زمام زندگى خود را به دست آنها مى سپارند ، ولى همین عوامل براى افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استوارى مبانى دینى و اخلاقى مى گردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات ذیل، پیروى از شیطان را مایه گمراهى مى داند : (كُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ )[1] این مسأله حتمى است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وى او را گمراه مى سازد و به عذاب دوزخ رهبرى مى کند.
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت: ...لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا ، وَلأُضِلَّنَّهُمْ ...)[2] ... از میان بندگانت نصیبى معیّن [براى خود] برخواهم گرفت، و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، ....
در آیه دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش مى دهد و مى فرماید: وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛ [3] و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد آیا تعقّل نمىكردید؟
2. هوى و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقاى زندگى انسان است و اگر از زندگى انسان حذف گردند، انسان نابود مى شود، ولى در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود مى گردد، قرآن در این مورد مى فرماید:
وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ ....[4] «و زنهار از هوس پیروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند ...»
از نظر قرآن گروهى که زمام زندگى خود را به دست نفس و خواسته هاى تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوى و هوس هستند که آن را معبود خود قرار داده اند چنان که مى فرماید: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ....[5] «پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده »
اگر از اکثریت مردم روى زمین پیروى کنى، تو را از خدا باز مى دارند زیرا از گمان و تخمین پیروى مى کنند. از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است
در حقیقت هوى و هوس همان غرایز و احساسات حیوانى است که براى آن حد و مرزى نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندى گردند، نه تنها هوى و هوس نیست، بلکه مایه بقاى زندگى است.
3. دوست ناباب
دوست یابى و زندگى با هم نوع و هم سال و هم فکر، براى انسان یک امر فطرى است وجلوگیرى از امر غریزى مانند شنا بر خلاف مسیر آب است که قهراً نتیجه اى جز شکست ندارد، ولى در عین حال هر فردى، شایسته دوستى نیست فردى که دوستى او مایه رها کردن قیود شرعى و اخلاقى در زندگى باشد، مایه بدبختى انسان مى شود، قرآن درباره این نوع از دوستان چنین مى فرماید:
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ ، سَبِیلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ، لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ؛ [6]
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگوید: «اى كاش با پیامبر راهى برمىگرفتم.»
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
او [بود كه] مرا به گمراهى كشانید پس از آنكه قرآن به من رسیده بود.» و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
در تاریخ بشریت، داستان هاى فراوانى درباره دوست و «یار» بد وجود دارد که از نقل آنها خوددارى مى کنیم، زیرا همه مى دانیم که بارها یک معاشرت کوتاه با یک فرد ناباب مایه از هم پاشیدگى شیرازه زندگى خانواده اى شده است.
4. پیروى نسنجیده از سران
قرآن یکى از عوامل ضلالت را پیروى از رۆسا و سران عشایر و قبایل وغیره مى داند آنجا که از زبان گمراهان از این طریق، در روز قیامت چنین نقل مى کند:
یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ؛ [7]
روزى كه چهرههایشان را در آتش زیر و رو مىكنند، مىگویند: «اى كاش ما خدا را فرمان مىبردیم و پیامبر را اطاعت مىكردیم.»
و مىگویند: «پروردگارا، ما رۆسا و بزرگتران خویش را اطاعت كردیم و ما را از راه به در كردند.»
در آیه دیگرى نیز به این عامل اشاره مى کند ومى فرماید: ...كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـۆُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ ...)[8]
... هر بار كه امّتى [در آتش] درآید، همكیشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پیوندند [آن گاه] پیروانشان درباره پیشوایانشان مىگویند: «پروردگارا، اینان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده....»
در این آیه از سرانى که مایه گمراهى آنان مى شوند، با لفظ «أُولاهُم» که به معنى پیشینیان است، تعبیر آورده است.
5. پیروى نسنجیده از پدران
در حالى که پدران و نیاکان در اسلام از احترام خاصی برخوردارند ولى علاقه درونى نباید سبب شود که انسان دستگاه تفکر خود را تعطیل سازد، و خود را دربست در اختیار آنان بگذارد و لذا قرآن، آنجا که دستور احترام به آنان را مى دهد، یادآور مى شود که اگر پدر و مادر فرزند را به شرک دعوت کنند، نباید از آنان پیروى کند آنجا که مى فرماید: وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا ...[9] واگر تو را وادارند تا در باره چیزى كه تو را بدان دانشى نیست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر ...»
قرآن در آیاتى پیروى نسنجیده از «والدین» را مایه گمراهى مى داند و در این مورد از زبان گمراهان چنین نقل مى کند:
... إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
... «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافتهایم.»
و اینگونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکنندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم.»
قرآن در انتقاد از این نوع «تعصب»مى فرماید: ..أَوَلَوْ كَانَ آبَاۆُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ : [10] ... آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ، ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است.
6. گروهى از جن و انس
قرآن گروهى از جن و انس را مایه گمراهى معرفى مى کند، آنجا که مى فرماید:
وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا...[11]
و كسانى كه كفر ورزیدند گفتند پروردگارا آن دو [گمراهگرى] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زیر قدمهایمان بگذاریم ،....
احتمال دارد این گروه همان شیاطین و بزرگان و سران و یا دوستان ناباب باشند که مایه گمراهى انسان ها شده اند، در این صورت این نوع پیروى، همان تعصب کورکورانه است که قرآن درباره آن نیز سخن گفته است و به همین خاطر اطاعت از والدین را در حدودى لازم دانسته که فرمان به گناه ندهند.[12]
7. مجرمان و گناهکاران
یکى دیگر از عوامل گمراهى، پیروى از مجرمان است، قرآن از زبان گناهکاران در روز قیامت چنین نقل مى کند: وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ؛ [13] و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند.
البته ممکن است این گروه را همان سران قبایل و بزرگان عشیره و یا رفیق و دوست ناباب و یا شخص و گروه دیگرى تشکیل بدهند که در اقسام قبلى از آنها نامبرده شد و همگى انسان را به گمراهى مى کشند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است
8. بت ها
بت ها نیز یکى دیگر از عوامل گمراهى است آنجا که مى فرماید: رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ ...[14] ؛ پروردگارا آنها بسیارى از مردم را گمراه كردند ...
9. احساس بى نیازى
در حالى که مال و ثروت مى تواند سعادت آفرین باشد، امّا احساس بى نیازى از خدا، مایه گمراهى مى گردد، در این مورد قرآن مى فرماید: ...
وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ؛ [15] ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] یاد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده بودند.»
در آیه دیگر این حقیقت به صورت دیگر بیان شده است آنجا که مى فرماید: .كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنى ؛ [16] حقا كه انسان سركشى مىكند؛ همین كه خود را بىنیاز پندارد .
10. پیروى از اکثریت ناآگاه
قرآن پیروى از اکثریت ناآگاه را مایه گمراهى مى شمارد آنجا که مى فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ؛و اگر از بیشتر كسانى كه در [این سر]زمین مىباشند پیروى كنى تو را از راه خدا گمراه مىكنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمىكنند و جز به حدس و تخمین نمىپردازند .[17]
از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است.
البته در کنار این عوامل دهگانه گمراهى که به صورت کلى در قرآن مطرح شده اند، در قرآن، به عامل هاى جزئى گمراهى نیز اشاره شده است که فعلاً براى ما مطرح نیست، به عنوان مثال ، قرآن، «سامرى» را مایه گمراهى قوم بنى اسرائیل معرفى مى کند و مى فرماید: (وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ )[18] و سامرى آنها را گمراه ساخت .
پی نوشت ها:
[1] . حج/4.
[2] . نساء/118 ـ 119.
[3] . یس/62.
[4] . ص/26.
[5] . جاثیه/23.
[6] . فرقان/27 ـ 29.
[7] . احزاب/66 ـ 67.
[8] . اعراف/38.
[9] . لقمان/15.
[10] . مائده/104.
[11] . فصلت/29.
[12] . (وَإِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم فَلا تُطِعْهُما)(لقمان/15):«اگر پدر و مادر کوشیدند که ندانسته بر من شرک ورزى، از آنان اطاعت منما».
[13] . شعراء/99.
[14] . ابراهیم/36.
[15] . فرقان/18.
[16] . علق/6 ـ 7.
[17] . انعام/116.
[18]. طه/85.
10 عامل عمده گمراهی ما
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش ، مایه تکامل است زیرا...
حضرت آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سوالی در رابطه با عوامل گمراهی و ضلالت انسان گفته اند:
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختى و بدفرجامى گروهى از انسان ها مى شوند که با حریت و آزادى، زمام زندگى خود را به دست آنها مى سپارند ، ولى همین عوامل براى افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استوارى مبانى دینى و اخلاقى مى گردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات ذیل، پیروى از شیطان را مایه گمراهى مى داند : (كُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ )[1] این مسأله حتمى است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وى او را گمراه مى سازد و به عذاب دوزخ رهبرى مى کند.
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت: ...لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا ، وَلأُضِلَّنَّهُمْ ...)[2] ... از میان بندگانت نصیبى معیّن [براى خود] برخواهم گرفت، و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، ....
در آیه دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش مى دهد و مى فرماید: وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛ [3] و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد آیا تعقّل نمىكردید؟
2. هوى و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقاى زندگى انسان است و اگر از زندگى انسان حذف گردند، انسان نابود مى شود، ولى در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود مى گردد، قرآن در این مورد مى فرماید:
وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ ....[4] «و زنهار از هوس پیروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند ...»
از نظر قرآن گروهى که زمام زندگى خود را به دست نفس و خواسته هاى تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوى و هوس هستند که آن را معبود خود قرار داده اند چنان که مى فرماید: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ....[5] «پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده »
اگر از اکثریت مردم روى زمین پیروى کنى، تو را از خدا باز مى دارند زیرا از گمان و تخمین پیروى مى کنند. از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است
در حقیقت هوى و هوس همان غرایز و احساسات حیوانى است که براى آن حد و مرزى نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندى گردند، نه تنها هوى و هوس نیست، بلکه مایه بقاى زندگى است.
3. دوست ناباب
دوست یابى و زندگى با هم نوع و هم سال و هم فکر، براى انسان یک امر فطرى است وجلوگیرى از امر غریزى مانند شنا بر خلاف مسیر آب است که قهراً نتیجه اى جز شکست ندارد، ولى در عین حال هر فردى، شایسته دوستى نیست فردى که دوستى او مایه رها کردن قیود شرعى و اخلاقى در زندگى باشد، مایه بدبختى انسان مى شود، قرآن درباره این نوع از دوستان چنین مى فرماید:
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ ، سَبِیلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ، لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ؛ [6]
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگوید: «اى كاش با پیامبر راهى برمىگرفتم.»
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
او [بود كه] مرا به گمراهى كشانید پس از آنكه قرآن به من رسیده بود.» و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
در تاریخ بشریت، داستان هاى فراوانى درباره دوست و «یار» بد وجود دارد که از نقل آنها خوددارى مى کنیم، زیرا همه مى دانیم که بارها یک معاشرت کوتاه با یک فرد ناباب مایه از هم پاشیدگى شیرازه زندگى خانواده اى شده است.
4. پیروى نسنجیده از سران
قرآن یکى از عوامل ضلالت را پیروى از رۆسا و سران عشایر و قبایل وغیره مى داند آنجا که از زبان گمراهان از این طریق، در روز قیامت چنین نقل مى کند:
یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ؛ [7]
روزى كه چهرههایشان را در آتش زیر و رو مىكنند، مىگویند: «اى كاش ما خدا را فرمان مىبردیم و پیامبر را اطاعت مىكردیم.»
و مىگویند: «پروردگارا، ما رۆسا و بزرگتران خویش را اطاعت كردیم و ما را از راه به در كردند.»
در آیه دیگرى نیز به این عامل اشاره مى کند ومى فرماید: ...كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـۆُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ ...)[8]
... هر بار كه امّتى [در آتش] درآید، همكیشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پیوندند [آن گاه] پیروانشان درباره پیشوایانشان مىگویند: «پروردگارا، اینان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده....»
در این آیه از سرانى که مایه گمراهى آنان مى شوند، با لفظ «أُولاهُم» که به معنى پیشینیان است، تعبیر آورده است.
5. پیروى نسنجیده از پدران
در حالى که پدران و نیاکان در اسلام از احترام خاصی برخوردارند ولى علاقه درونى نباید سبب شود که انسان دستگاه تفکر خود را تعطیل سازد، و خود را دربست در اختیار آنان بگذارد و لذا قرآن، آنجا که دستور احترام به آنان را مى دهد، یادآور مى شود که اگر پدر و مادر فرزند را به شرک دعوت کنند، نباید از آنان پیروى کند آنجا که مى فرماید: وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا ...[9] واگر تو را وادارند تا در باره چیزى كه تو را بدان دانشى نیست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر ...»
قرآن در آیاتى پیروى نسنجیده از «والدین» را مایه گمراهى مى داند و در این مورد از زبان گمراهان چنین نقل مى کند:
... إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
... «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافتهایم.»
و اینگونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکنندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم.»
قرآن در انتقاد از این نوع «تعصب»مى فرماید: ..أَوَلَوْ كَانَ آبَاۆُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ : [10] ... آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ، ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است.
6. گروهى از جن و انس
قرآن گروهى از جن و انس را مایه گمراهى معرفى مى کند، آنجا که مى فرماید:
وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا...[11]
و كسانى كه كفر ورزیدند گفتند پروردگارا آن دو [گمراهگرى] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زیر قدمهایمان بگذاریم ،....
احتمال دارد این گروه همان شیاطین و بزرگان و سران و یا دوستان ناباب باشند که مایه گمراهى انسان ها شده اند، در این صورت این نوع پیروى، همان تعصب کورکورانه است که قرآن درباره آن نیز سخن گفته است و به همین خاطر اطاعت از والدین را در حدودى لازم دانسته که فرمان به گناه ندهند.[12]
7. مجرمان و گناهکاران
یکى دیگر از عوامل گمراهى، پیروى از مجرمان است، قرآن از زبان گناهکاران در روز قیامت چنین نقل مى کند: وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ؛ [13] و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند.
البته ممکن است این گروه را همان سران قبایل و بزرگان عشیره و یا رفیق و دوست ناباب و یا شخص و گروه دیگرى تشکیل بدهند که در اقسام قبلى از آنها نامبرده شد و همگى انسان را به گمراهى مى کشند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است
8. بت ها
بت ها نیز یکى دیگر از عوامل گمراهى است آنجا که مى فرماید: رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ ...[14] ؛ پروردگارا آنها بسیارى از مردم را گمراه كردند ...
9. احساس بى نیازى
در حالى که مال و ثروت مى تواند سعادت آفرین باشد، امّا احساس بى نیازى از خدا، مایه گمراهى مى گردد، در این مورد قرآن مى فرماید: ...
وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ؛ [15] ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] یاد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده بودند.»
در آیه دیگر این حقیقت به صورت دیگر بیان شده است آنجا که مى فرماید: .كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنى ؛ [16] حقا كه انسان سركشى مىكند؛ همین كه خود را بىنیاز پندارد .
10. پیروى از اکثریت ناآگاه
قرآن پیروى از اکثریت ناآگاه را مایه گمراهى مى شمارد آنجا که مى فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ؛و اگر از بیشتر كسانى كه در [این سر]زمین مىباشند پیروى كنى تو را از راه خدا گمراه مىكنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمىكنند و جز به حدس و تخمین نمىپردازند .[17]
از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است.
البته در کنار این عوامل دهگانه گمراهى که به صورت کلى در قرآن مطرح شده اند، در قرآن، به عامل هاى جزئى گمراهى نیز اشاره شده است که فعلاً براى ما مطرح نیست، به عنوان مثال ، قرآن، «سامرى» را مایه گمراهى قوم بنى اسرائیل معرفى مى کند و مى فرماید: (وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ )[18] و سامرى آنها را گمراه ساخت .
پی نوشت ها:
[1] . حج/4.
[2] . نساء/118 ـ 119.
[3] . یس/62.
[4] . ص/26.
[5] . جاثیه/23.
[6] . فرقان/27 ـ 29.
[7] . احزاب/66 ـ 67.
[8] . اعراف/38.
[9] . لقمان/15.
[10] . مائده/104.
[11] . فصلت/29.
[12] . (وَإِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم فَلا تُطِعْهُما)(لقمان/15):«اگر پدر و مادر کوشیدند که ندانسته بر من شرک ورزى، از آنان اطاعت منما».
[13] . شعراء/99.
[14] . ابراهیم/36.
[15] . فرقان/18.
[16] . علق/6 ـ 7.
[17] . انعام/116.
[18]. طه/85.
10 عامل عمده گمراهی ما
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش ، مایه تکامل است زیرا...
حضرت آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به سوالی در رابطه با عوامل گمراهی و ضلالت انسان گفته اند:
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختى و بدفرجامى گروهى از انسان ها مى شوند که با حریت و آزادى، زمام زندگى خود را به دست آنها مى سپارند ، ولى همین عوامل براى افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استوارى مبانى دینى و اخلاقى مى گردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات ذیل، پیروى از شیطان را مایه گمراهى مى داند : (كُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ )[1] این مسأله حتمى است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وى او را گمراه مى سازد و به عذاب دوزخ رهبرى مى کند.
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت: ...لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا ، وَلأُضِلَّنَّهُمْ ...)[2] ... از میان بندگانت نصیبى معیّن [براى خود] برخواهم گرفت، و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد، ....
در آیه دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش مى دهد و مى فرماید: وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِیرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛ [3] و [او] گروهى انبوه از میان شما را سخت گمراه كرد آیا تعقّل نمىكردید؟
2. هوى و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقاى زندگى انسان است و اگر از زندگى انسان حذف گردند، انسان نابود مى شود، ولى در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود مى گردد، قرآن در این مورد مى فرماید:
وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ ....[4] «و زنهار از هوس پیروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند ...»
از نظر قرآن گروهى که زمام زندگى خود را به دست نفس و خواسته هاى تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوى و هوس هستند که آن را معبود خود قرار داده اند چنان که مى فرماید: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ ....[5] «پس آیا دیدى كسى را كه هوس خویش را معبود خود قرار داده »
اگر از اکثریت مردم روى زمین پیروى کنى، تو را از خدا باز مى دارند زیرا از گمان و تخمین پیروى مى کنند. از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است
در حقیقت هوى و هوس همان غرایز و احساسات حیوانى است که براى آن حد و مرزى نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندى گردند، نه تنها هوى و هوس نیست، بلکه مایه بقاى زندگى است.
3. دوست ناباب
دوست یابى و زندگى با هم نوع و هم سال و هم فکر، براى انسان یک امر فطرى است وجلوگیرى از امر غریزى مانند شنا بر خلاف مسیر آب است که قهراً نتیجه اى جز شکست ندارد، ولى در عین حال هر فردى، شایسته دوستى نیست فردى که دوستى او مایه رها کردن قیود شرعى و اخلاقى در زندگى باشد، مایه بدبختى انسان مى شود، قرآن درباره این نوع از دوستان چنین مى فرماید:
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ ، سَبِیلًا یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ، لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَكَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ؛ [6]
و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگَزد [و] مىگوید: «اى كاش با پیامبر راهى برمىگرفتم.»
«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم.
او [بود كه] مرا به گمراهى كشانید پس از آنكه قرآن به من رسیده بود.» و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.
در تاریخ بشریت، داستان هاى فراوانى درباره دوست و «یار» بد وجود دارد که از نقل آنها خوددارى مى کنیم، زیرا همه مى دانیم که بارها یک معاشرت کوتاه با یک فرد ناباب مایه از هم پاشیدگى شیرازه زندگى خانواده اى شده است.
4. پیروى نسنجیده از سران
قرآن یکى از عوامل ضلالت را پیروى از رۆسا و سران عشایر و قبایل وغیره مى داند آنجا که از زبان گمراهان از این طریق، در روز قیامت چنین نقل مى کند:
یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا ؛ [7]
روزى كه چهرههایشان را در آتش زیر و رو مىكنند، مىگویند: «اى كاش ما خدا را فرمان مىبردیم و پیامبر را اطاعت مىكردیم.»
و مىگویند: «پروردگارا، ما رۆسا و بزرگتران خویش را اطاعت كردیم و ما را از راه به در كردند.»
در آیه دیگرى نیز به این عامل اشاره مى کند ومى فرماید: ...كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـۆُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ ...)[8]
... هر بار كه امّتى [در آتش] درآید، همكیشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پیوندند [آن گاه] پیروانشان درباره پیشوایانشان مىگویند: «پروردگارا، اینان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده....»
در این آیه از سرانى که مایه گمراهى آنان مى شوند، با لفظ «أُولاهُم» که به معنى پیشینیان است، تعبیر آورده است.
5. پیروى نسنجیده از پدران
در حالى که پدران و نیاکان در اسلام از احترام خاصی برخوردارند ولى علاقه درونى نباید سبب شود که انسان دستگاه تفکر خود را تعطیل سازد، و خود را دربست در اختیار آنان بگذارد و لذا قرآن، آنجا که دستور احترام به آنان را مى دهد، یادآور مى شود که اگر پدر و مادر فرزند را به شرک دعوت کنند، نباید از آنان پیروى کند آنجا که مى فرماید: وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا ...[9] واگر تو را وادارند تا در باره چیزى كه تو را بدان دانشى نیست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر ...»
قرآن در آیاتى پیروى نسنجیده از «والدین» را مایه گمراهى مى داند و در این مورد از زبان گمراهان چنین نقل مى کند:
... إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ
وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
... «ما نیاکان خود را بر آئینی یافتیم، و ما نیز به پیروی آنان هدایت یافتهایم.»
و اینگونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکنندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم.»
قرآن در انتقاد از این نوع «تعصب»مى فرماید: ..أَوَلَوْ كَانَ آبَاۆُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ : [10] ... آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ، ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است.
6. گروهى از جن و انس
قرآن گروهى از جن و انس را مایه گمراهى معرفى مى کند، آنجا که مى فرماید:
وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا...[11]
و كسانى كه كفر ورزیدند گفتند پروردگارا آن دو [گمراهگرى] از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا آنها را زیر قدمهایمان بگذاریم ،....
احتمال دارد این گروه همان شیاطین و بزرگان و سران و یا دوستان ناباب باشند که مایه گمراهى انسان ها شده اند، در این صورت این نوع پیروى، همان تعصب کورکورانه است که قرآن درباره آن نیز سخن گفته است و به همین خاطر اطاعت از والدین را در حدودى لازم دانسته که فرمان به گناه ندهند.[12]
7. مجرمان و گناهکاران
یکى دیگر از عوامل گمراهى، پیروى از مجرمان است، قرآن از زبان گناهکاران در روز قیامت چنین نقل مى کند: وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ؛ [13] و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند.
البته ممکن است این گروه را همان سران قبایل و بزرگان عشیره و یا رفیق و دوست ناباب و یا شخص و گروه دیگرى تشکیل بدهند که در اقسام قبلى از آنها نامبرده شد و همگى انسان را به گمراهى مى کشند.
انسان حر و آزاده، انسانى است که هر نوع حجاب مانع از رۆیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامى هستند ولى حقیقت جویى و پیروى از آن، از همه چیز گرامى تر، و عزیزتر است
8. بت ها
بت ها نیز یکى دیگر از عوامل گمراهى است آنجا که مى فرماید: رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ ...[14] ؛ پروردگارا آنها بسیارى از مردم را گمراه كردند ...
9. احساس بى نیازى
در حالى که مال و ثروت مى تواند سعادت آفرین باشد، امّا احساس بى نیازى از خدا، مایه گمراهى مى گردد، در این مورد قرآن مى فرماید: ...
وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا ؛ [15] ولى تو آنان و پدرانشان را برخوردار كردى تا [آنجا كه] یاد [تو] را فراموش كردند و گروهى هلاكشده بودند.»
در آیه دیگر این حقیقت به صورت دیگر بیان شده است آنجا که مى فرماید: .كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنى ؛ [16] حقا كه انسان سركشى مىكند؛ همین كه خود را بىنیاز پندارد .
10. پیروى از اکثریت ناآگاه
قرآن پیروى از اکثریت ناآگاه را مایه گمراهى مى شمارد آنجا که مى فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ؛و اگر از بیشتر كسانى كه در [این سر]زمین مىباشند پیروى كنى تو را از راه خدا گمراه مىكنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمىكنند و جز به حدس و تخمین نمىپردازند .[17]
از جمله اخیر آیه استفاده مى شود که پیروى از هر اکثریت مایه گمراهى نیست، بلکه پیروى از اکثریتى که مصداق (إِنْ یَتَّبعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ) باشد مایه گمراهى است.
البته در کنار این عوامل دهگانه گمراهى که به صورت کلى در قرآن مطرح شده اند، در قرآن، به عامل هاى جزئى گمراهى نیز اشاره شده است که فعلاً براى ما مطرح نیست، به عنوان مثال ، قرآن، «سامرى» را مایه گمراهى قوم بنى اسرائیل معرفى مى کند و مى فرماید: (وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ )[18] و سامرى آنها را گمراه ساخت .
پی نوشت ها:
[1] . حج/4.
[2] . نساء/118 ـ 119.
[3] . یس/62.
[4] . ص/26.
[5] . جاثیه/23.
[6] . فرقان/27 ـ 29.
[7] . احزاب/66 ـ 67.
[8] . اعراف/38.
[9] . لقمان/15.
[10] . مائده/104.
[11] . فصلت/29.
[12] . (وَإِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِى ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم فَلا تُطِعْهُما)(لقمان/15):«اگر پدر و مادر کوشیدند که ندانسته بر من شرک ورزى، از آنان اطاعت منما».
[13] . شعراء/99.
[14] . ابراهیم/36.
[15] . فرقان/18.
[16] . علق/6 ـ 7.
[17] . انعام/116.
[18]. طه/85.
:: موضوعات مرتبط:
نکات ویژه اخلاقی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1335
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0